روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

تعریف عزت‌نفس

 تعریف عزت‌نفس
عزت‌نفس تحت عنوان نگرش و خودباوری مثبت و مطلوب فرد از مهارت‌ها، شایستگی‌ها و محدودیت‌هایش تلقی می‌شود و مهم‌ترین جنبه خود پرورانی‌ست (خودپرورانی: توانایی بازنمایی ذهنی کودکان و امکان فکر کردن و صحبت کردن کودک در مورد خودش) که بر رفتار آتی و سازگاری روانی درازمدت شخص تأثیر بسزایی می‌گذارد.
بدیهی است کودکی که به خاطر موفقیت‌هایش تحسین و تشویق شده و تلاش‌هایش در امور دشوار (حتی در صورت عدم موفقیت) مورد تأیید و تقدیر والدینش قرار می‌گیرد، ارزیابی مثبتی از خود خواهد داشت، و برعکس کودکی که مداوم سرزنش شده و موفقیت‌هایش مورد بی‌توجهی و بی‌اعتنایی والدین قرار گرفته و یا والدینش را در تلاش برای تبدیل کردن او به چیزی می‌یابد که نیست؛ به ارزیابی منفی از خود می‌رسد و خود را غالباً درمانده و ناتوان تصور می‌کند.
اما توجه به این نکته که والدین و مربیان چگونه می‌توانند کودکان را در پرورش صحیح این مهم یاری کنند از اهمیت خاصی برخوردار است که به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم  ادامه مطلب ...

عزت نفس

عزت نفس

عزت نفس کلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به کلیه ارزش های خود اطلاق می شود که این جنبه از عزت نفس، سایر جنبه های فوق را در خود دارد و در واقع به آن ها نوعی وحدت و یکپارچگی می بخشد. فردی که عزت نفس کلی مثبتی دارد، از کلیه جهات بدنی ، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی، خود را مطلوب و خوب میداند. او نگرش مثبت خود را از واکنش مثبت اعضاء خانواده، همسالان، معلمین و توانایی های بدنی خود کسب نموده است. چنین فردی ، بهتر می تواند با مشکل خود مقابله کند ( اسلامی نسب ،1373)

ابعاد عزت نفس

تا چندی پیش، محققین و نظریه پردازان، عزت نفس را قضاوت کلی فرد در مورد خود می دانستند اما در سالهای اخیر مشخص شده است که کودکان و بزرگسالان، خودشان را از زوایا و جنبه های مختلف مورد ارزیابی و قضاوت قرار میدهند که در این رابطه می توان جنبه های اجتماعی، بدنی، تحصیلی، خانوادگی و کلی را نام برد ( قلی،  1375).

عزت نفس اجتماعی:

شامل عقاید کودک در مورد خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است . آیا کودکان دیگر او را دوست دارند ؟ آیا عقاید وافکار او برای آن ها ارزشمند است؟ آیا او را در فعالیت هایشان شرکت می دهند؟ آیا از ارتباط و تعامل باهمسالان خود احساس رضایت می کند؟ به طور کلی کودکی که نیاز اجتماعی اش برآورده شود، صرف نظر از این که چه تعداد از آن ها با آداب و اصول مورد قبول ملی مطابقت دارد، احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت؟ (اکبری،1380) .

عزت نفس بدنی:

عزت نفس بدنی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به توانایی بدنی خود اطلاق می شود که از طریق فعالیتها و کنش های بدنی در فرد به وجود می آید. بنابراین اگر فرد از سلامت و توانایی بدنی خوبی برخوردار باشد، بر عزت نفس بدنی او تأثیر مثبت خواهد گذاشت و بالعکس نواقص جسمانی و عدم توانایی در انجام فعالیت ها و مهارت ها، تأثیر منفی بر عزت نفس بدنی فرد خواهد داشت ( اسلامی نسب، 1374)
 عزت نفس تحصیلی:

عزت نفس تحصیلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به ارزشمندی تحصیلی خود مربوط
می شود. اگر واکنش اطرافیان در مورد وضعیت تحصیلی فرد مطلوب باشد، در او احساس رضایت از خود ایجاد نموده و به قضاوت مثبت فرد درباره خودش کمک می کند (قلی،1375)
 عزت نفس خانوادگی:

ارزیابی و قضاوت فرد به عنوان عضوی از خانواده را عزت نفس خانوادگی می گویند که در اثر تعامل فرد با اعضاء خانواده در او به وجود می آید. نوع رابطه متقابل فرد با پدر، مادر، برادران و خواهران و سایر اعضاء خانواده و این که فرد تا چه اندازه توسط آن ها پذیرفته شده است، در چگونگی نگرش او نسبت به خود مؤثر است و عزت نفس خانوادگی او را تعیین می کند (قلی، 1375) .

 مؤلفه های اساسی عزت نفس

تجاربی که کودک در راستای هر مؤلفه به دست می آورد، نقش اساسی را در ارزیابی از خود ایفا می کند. این فرایند ارزیابی یا قضاوت، توصیف های درونی از خود را میسر می نماید که عزت نفس نام می گیرد و به منزله بیانیه ای در چگونگی احساس کودک درباره خویش محسوب می شود. «عزت نفس سالم» را می توان مورد تقویت قرار داد و یا این که آن را از مسیر اصلی منحرف ساخت. شخص با عزت نفس قوی، تا حدودی قادر است که در خود جنبه های مثبت پنچ مؤلفه عزت نفس را تحقق بخشد. در صورت فقدان مؤلفه های مزبور شخص دچار ناپایداری، بیهودگی و ناتوانی می شود (میرعلی یاری، 1379)
پنج مؤلفه عزت نفس از دیدگاه جامع نگر «اینرونر» (۱۹۸۲)، در ارتباط با نظریه خود نشأت گرفته است. در این جا به اختصار توصیف هایی در رابطه با هر مؤلفه عرضه می شود.
 امنیت: احساس اطمینان قوی است که شامل این نکات می شود: احساس راحتی و ایمنی، وقوف در آن چه که از وی انتظار می رود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیت ها و درک قواعد و محدودیت ها.
دارا بودن احساس قوی امنیت (میتوانم از پشتیبانی دیگران بر خوردار شوم)، پایه ای است که ساختار مؤلفه های دیگر بر آن اساس پایه ریزی می گردد.
 
ادامه مطلب ...

تقویت اعتماد به نفس

تقویت اعتماد به نفس
عزت نفس از اصلی ترین عوامل رشد مطلوب شخصیت می باشد و از جمله مفاهیمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران روانشناسی و علوم تربیتی قرار گرفته است. نیاز به «عزت نفس» را اندیشمندانی نظیر:
آدلر(۱۹۴۰)، آلپورت (۱۹۳۰) و سالیوان (۱۹۳۷) نیز پذیرفته اند. فریج (۱۹۶۸) و وارگو(۱۹۷۲) از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند. همچنین کوپر اسمیت (۱۹۶۷) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان برخوردار از «عزت نفس بالا» ، افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.
پوپ و همکارانش (۱۹۸۹) معتقدند که وجود شکاف و فاصله بین «خود ادراک شده» و «خود ایده آل» از جمله عواملی است که مشکلاتی را برای عزت نفس انسان فراهم می کند.(بیابانگرد، ۱۳۷۳: ۲)
شخصیتی که از عزت نفس بالایی برخوردار است خود را به گونه ای مثبت ارزشیابی کرده و برخورد مناسبی به نظریات مثبت خود و دیگران دارد. اما در مقابل کسی که عزت نفس پایینی دارد، اغلب نوعی نگرش مثبت تصنعی نسبت به جهان پیرامون خود دارد. این شخص اساساً فردی است که غرور کمی در خود احساس می کند (بیابانگرد، ۱۳۷۳: ۲۱ و۲۰).
به نظر می رسد عزت نفس مثبت بر چهار عامل مبتنی می باشد که عبارتند از:
الف) ارتباطات بچه ها با والدین
ب) کنترل برخورد درباره عواطف منفی
ج) پذیرش خود
د)رفتار اجتماعی
گفته اند که نوجوانی با عزت نفس پایین نسبت به ماهیت انسان عقده حقارت دارد، این گونه اشخاص معمولاً از ابراز وجود ناتوان و چنین تصور می کنند که دیگران دوستش ندارند، فلذا در فعالیت های فوق برنامه به طور مداوم شرکت نمی کند و به ندرت به مدیریت جهت موقعیت های خاص انتخاب می شود و بیشتر تمایل دارد که ناشناخته باشد و چنین شخصی سعی می کند که از حضور در بحث های رسمی و غیررسمی اجتناب کند.
رویکرد اسلامی به عزت نفس
اسلام عالی ترین مکتب تربیتی است که ارزش های انسانی و متعالی را در وجود انسان پرورش می دهد. از دیدگاه اسلام، انسان باید ارزش خویشتن را مبنی بر این که اشرف مخلوقات است و در بهترین صورت (وجه) آفریده شده است و امانت الهی را بر دوش دارد، بشناسد تا به عزت نفس نائل آید.
علمای اخلاق برای نفس (احساسات و غرایز و عواطف آدمی) سه مرحله قائل می باشند که در قرآن مجید نیز به آنها اشاره شده است که عبارتند از:
۱- نفس اماره: نفس سرکشی که انسان را به گناه فرمان می دهد.
۲- نفس لوامه: پس از تعلیم و تربیت و تلاش و مجاهدت انسان به تعالی و برتری می رسد
۳- نفس مطمئنه: این مرحله ای است که پس از تهذیب و تزکیه و تربیت کامل انسان به مرحله ای می رسد که غرایز سرکش در مقابل او رام می شود و این همان مرحله آرامش است. همچنین حضرت علی(ع) می فرماید: بزرگترین سرمایه انسان اعتماد به نفس است. در ادامه نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: از آن اشخاص تند خو مباش که مردم خوش ندارند به آنها نزدیک شوند، ولی خیلی هم سست مباش که هر که تو را ببیند تحقیر کند. (مطهری، ۱۳۶۳ : ۱۲۶) امام حسین(ع) نیز می فرماید: کار بدی مکن که ناگزیر از عذرخواهی باشی، زیرا انسان با ایمان نه بد می کند و نه عذر می خواهد، ولی منافق همه روزه بد می کند و پوزش می طلبد.
(همان مأخذه : ۱۳۴)
پس در اسلام به عزت نفس و کرامت انسانی توصیه و تأکید شده است و نفس مؤمن محترم و ارزشمند است و تمام نکات و موازین اخلاق اسلامی به این است که توجه انسان را به عزت نفس و کرامت انسانی جلب نماید.
حضرت علی علیه السلام در جایی دیگر می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از اصلاح نفس خود عاجز باشد.  ادامه مطلب ...

تعاریف و نظریه های عزت نفس

تعاریف عزت نفس

به دلیل چند بعدی بودن عزت نفس، ارائه ی تعریف دقیق و جامع از آن مشکل به نظر میرسد،افزون بر اینکه گرچه در کل، عزت نفس پدیده ی ثابتی است اما همیشه به یک صورت نیست و در زمانهای مختلف نوسان دارد (ریزنر، 2004)

با این وجود از عزت نفس، معانی و تعاریف متعددی به عمل آمده است که در ذیل به چند مورد آن اشاره میشود. براندن که "پدر جنبش عزت نفس"خوانده میشود، عزت نفس را اینگونه تعریف کرده است: "گرایش به ادراک خود به عنوان فردی که شایستگی رویارویی با چالشهای اساسی زندگی را داریم، زیرا ارزش شاد بودن را داریم" (براندن، 1994 به نقل از ریگن، 2004)

 کوپر اسمیت عزت نفس را به عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فرد نسبت به خود دارد، تعریف کرده است (صدق پور، 1383)

نظریه های عزت نفس:

در برسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز ( 1890 ) انجام شده است. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تمایلات اجتماعی یعنی از زمانیکه متولد شد و مورد شناسایی دیگران قرار میگیرد، شکل میگیرد. جرج کلی ( 1902 ) به گسترش این عقیده یعنی توجه به خود پرداخت و تأکید بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس قرار داد. (سعدی پور، 13 )

فروید معتقد است که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یا به عبارت دیگر تثبیت در هر یک از این مراحل در عزت نفس فرد تأثیر دارد مثلاً :محرومیت بیش از حد در مرحله ی دهانی سبب میشود که فرد در آینده عزت نفس پایین داشته باشد یعنی فرد در انجام کارها نمیداند که آنرا انجام دهد یا نه و یا نمیداند که آیا میتواند از عهده ی آن کار بر بیاید یا خیر.  از طرفی ارضاء دهانی بیش از حد باعث ایجاد عزت نفس کاذب و غیر واقعی در فرد میشود. چنین افرادی دارای عقده ی خود بزرگ بینی می باشند یعنی یک نظر عالی نسبت به خود دارند و خود را بیش از حد بزرگ جلوه میدهند. (اشتیاقی 1386)

راجرز اعتقاد دارد عزت نفس در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زودگذر نیست. بر طبق نظریه ی راجرز، عزت نفس ذر اثر نیاز به توجه مثبت دیگران بوجود می آید. نیاز به توجه مثبت دیگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبت آمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک است. راجرز معتقد است کودک در همان اول زندگی احتیاج به مهر و محبت دارد و اگر اولیاء طفل، محبت بدون قید و شرط روا دارند کودک بعدها از چنان عزت نفسی برخوردار خواهد بود که لزومی در طرد کردن تجارب واقعی خود نمی بیند اما اگر اولیاء به کودک بطور مشروط محبت کنند، کودک تجربه هایی را که با خود پندارهایش هماهنگ باشد، طرد و انکار میکند و در نتیجه در چنین وضعیتی از عزت نفس سالم و بالایی برخوردار نخواهد شد. (شاملو، 13)

مازلو، عزت نفس را یک نیاز می داند و معتقد است که همه ی افراد جامعه به یک ارزشیابیثابت و استوار از خود یا عزت نفس نیازمندند. ارضای نیاز به عزت نفس با احساساتی از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت و مفید و مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد اما بی اعتنایی به این نیاز موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی میشود. همچنین طی مطالعاتی که مازلو در مورد عزت نفس داشته، از آن به عنوان یک نشانگان شخصیتی که عبارتست از پاسخ سازمان یافته ی ارگانیزم به مسأله ی سبک، فقدان، حفظ و دفاع از خود ذکر کرده است (کاروروشی یر، ترجمه ی رضوانی، 1387)

آلپورت با مطرح کردن واژه ی خویشتن به جای واژه ی خود، امیدوار بود شاید بتواند از ابهامات و تناقضات واژه ی خود بکاهد. بر اساس دیدگاه آلپورت، تحول کافی از خود و رسیدن به خویشتن از هفت مرحله میگذرد، شکست و ناکامی در هر یک از این مراحل به پیدایش مراحل بعدی لطمه میزند این عبارتند از :

1- خود جسمانی 2- تشخیص هویت خود 3- احترام به خود (عزت نفس) 4- گسترش خود 5- تصور از خود 6- خود چون حریفی معقول 7- تلاش اختصاصی  (اسلامی نسب، 1373)

تعریف کم توان ذهنی

تعریف کم توان ذهنی

انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا، در دهمین ویــرایش (2002 )  تعریف جــدیدی از عــقب­ماندگی­ذهنی را به این شرح ارایه داده است  : عقب ماندگی ذهنی ،  ناتوانی ای است که به طور معنی داری محدودیت در عملکرد هوشی و رفتار سازشی، مهارتهای انطباقی، ذهنی، اجتماعی و عملی  را در فرد ایجاد کرده و این ناتوانی در قبل از سن 18 سالگی به وقوع می پیوندد. ارزیابی فرد در این تـــعریف در دو سطح عملکردی صورت مـــی گیرد :
1- محدودیـت هــوشی
2- محدودیت در رفتار سازشی 

نـوآموزان و دانش آمــوزان کم توان ذهنی تحت پوشش سازمان از نظر هوشی در گروه آموزش پذیر قرار گرفته و با ارایه آموزشهای خاص می توانند در انجام کارهای خویش به استقلال نسبی برسند. لازم به ذکر است که ساختار آموزشی مراکز کم توان ذهنی دارای آیین امه اجرایی مصوب سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور بوده  و  بیشترین آمار دانش آموزان تحت پوشش این سازمان را دانش آموزان کم توان ذهنی تشکیل می دهند  .
 
ادامه مطلب ...

محبّت به کودک

محبّت به کودک
یکی از نیازهای اساسی روانی کودکان، محبت است. کودک میل دارد مورد محبت دیگران واقع شود و خود نیز به دیگران ابراز محبت کند. محیط خانواده و تجربیات فرد در پیدایش و رشد این عاطفه کاملاً تأثیر دارد.(1)
سالمندان و جوانان نیز مانند کودکان به محبت نیازمندند؛ ولی این نیاز در کودکان محسوستر است.(2)
«مَن قبّل ولدهُ کتب اللّه عزّوجلّ له حسنة و مَن فرّحَهُ، فرّحه اللّه یوم القیامه.»(3)
آن که فرزندش را ببوسد، خداوند حسنه ای در نامه عملش می نویسد و هرکه فرزندش را شاد کند، خدا او را در قیامت شاد خواهد کرد.
ابراز محبت سبب تأمین بهداشت روانی نوزاد است.(4) کودکی که از محبت سرشار پدر و مادر برخوردار است، قدرت سازگاری بیشتری دارد؛احساس سکون و آرامش می کند؛ اعتماد به خویشتن در وی نیرومند است و به میزانهای اخلاقی حساستر است.(5)
در روایات چنین می خوانیم:
«کان النبی صلی الله علیه و آله اذا اصبح مسح علی رؤوس ولده»(6)
رسول خدا صلی الله علیه و آله هر بامداد دست محبت بر سر فرزندانش می کشید.
کودکانی که در سالهای نخستین زندگی از محبت والدین و دیگر بزرگسالان محرومند، در بلوغ و سالمندی ناراحتیهای شدید عاطفی از خود بروز می دهند.(7)
وقتی محیط خانه، سالم و از عاطفه و محبت سرشار باشد، وجدان کودک رشد مطلوب خود را آغاز می کند و احساس حمایت و امنیت و آزادی عمل او را فرا می گیرد.(8)
محیط خانواده باید از محبت سرشار باشد تا کودک ضمن احساس امنیت خاطر، امکان یادگیری بیابد، زیرا خانواده ای که همیشه نزاع و مشاجره بر آن حکم فرماست، موجب اضطراب و نگرانی کودک می شود و این امر فرصت یادگیری را از او سلب می کند.(9)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «اکثروا من قبلة اولادکم فان لکم، لکل قبلة درجة فی الجنة ما بین کل درجة خمسة مأة عام.»(10)
فرزندان خود را زیاد ببوسید؛ زیرا با هر بوسه مقام و مرتبتی در بهشت برای شما فراهم می شود که فاصله میان هر مقام پانصد سال است.
وقتی کودک حس کرد پدر ومادر از وی غافلند و به او محبت ندارند، کینه آنها را به دل می گیرد و اندیشه انتقام از اجتماع آنها را در سر می پروراند. این حالت گاه به ناهنجاریهای روانی و جرم و جنایت می انجامد.(11)
امام صادق علیه السلام می فرماید: «انّ اللّه عزوجل لِرحَمُ الرجل لشدة حُبَّه لولده.»(12)
مردی که به فرزندش محبت بسیار دارد، مشمول رحمت و عنایت مخصوص خداوند بزرگ است.
کودک به محبت نیاز دارد و خشونت و قهر موجب انحراف او از مسیر عادی زندگی می گردد. در واقع دستورهای سخت و مکرر حالت دفاعی در وی ایجاد می کند و سلب آزادی از او سبب می شود به دروغ پناه برد.(13)
فرزندان خود را زیاد ببوسید؛
زیـرا با هر بـوسه مقام و مرتبـتی در بهشت برای شما فراهم می شود که فاصله میان هر مقام پانصد سال است.
گاه کودک از این که نمی تواند محبت والدین را به خود اختصاص دهد احساس حسادت کرده، به تنبیه آنها می اندیشد و از آنجا که قادر نیست چنین کاری کند، به بد رفتاری روی می آورد؛ برای مثال ناخن می جود، شست می مکد، فحش می دهد و حتی گاه به دزدی می پردازد.(14) اطفالی که خود را محبوب والدین حس نمی کنند، با جسارت ناراحتی خود را پنهان می کنند. در واقع اطفالی که از محبت محرومند یا کمرو و خجالتی می شوند یا جسور.(15) رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در باره محبت به فرزند می فرماید:
خداوند پدری را که با چشم محبت به فرزندش می نگرد و با نگاه پرعطوفت خویش شادش می سازد، از پاداش آزاد کردن یک بنده برخوردار می سازد.(16)
کارل را جرز، روان شناس آمریکایی، نیز بر اهمیت این نیاز تأکید دارد. او معتقد است: کودکان دریافت توجه مثبت را ارضا کننده و دریافت نکردن آن را ناکام کننده می یابند. از آنجا که توجه مثبت برای رشد انسان حیاتی است، رفتار کودک به وسیله مقدار محبت و عشقی که به او عطا می شود، هدایت می گردد. اگر مادر توجه مثبت را ارائه ندهد، گرایش فطری کودک به سوی شکوفایی و رشد خود با مانع مواجه خواهد شد. اگر این حالت زیاد اتفاق افتد، کودکان تلاش برای شکوفایی را متوقف می کنند و در عوض برای به دست آوردن توجه مثبت دیگران می کوشند.(17)
مهمترین چیزی که یک کودک برای رشد ذهنی لازم دارد، محبت و توجه بزرگترهاست. کودکان از سنین نوزادی محبت را درک می کنند و اگر در این دوران محبت ببینند، دوست داشتن را می آموزند. کودک با در آغوش گرفتن، نوازش کردن و برخورد محبت آمیز احساس آرامش می کند. پدر و مادر باید برای محبت کردن به کودک وقت صرف کنند. کودکان خیلی زود بی توجهی دیگران را می فهمند و از اینکه کسی آنها را دوست نداشته باشد، می ترسند.(18)
ابراز محبت فیزیکی ما به کودکان، هم برای آنها و هم برای خودمان بسیار مهم است. در آغوش کشیدن فرزندانمان یکی از ساده ترین و بزرگترین لذتهایی است که ممکن است در زندگی داشته باشیم و شیوه ای مستقیم و گویا برای ابراز محبتی است که به آنان داریم.
نخستین و اصلی ترین درس در تربیت فرزندان این است که به فرزندانتان بگویید دوستشان دارید. ممکن است بگویید خوب آنها می دانند که من دوستشان دارم و لزومی ندارد این را بگویم؛ ولی باید این امر را به فرزندانتان نشان دهید که برایشان ارزش قائلید و دوستشان دارید.
محبت ما به کودکان باید بی قید و شرط باشد. محبت بی قید و شرط به راحتی و بدون هیچ گونه رابطه و ضابطه ای ابراز می شود. برخی از والدین محبت خود را ابزارکنترل فرزندانشان می سازند. این والدین در صورت خشنودی از رفتار کودک به وی محبت می کنند و در صورت عدم خشنودی محبت خود را از آنان دریغ می دارند. کودکان به تأیید و محبت والدین به شدت نیازمندند و به همین دلیل شاید عدم ابراز محبت در کنترل رفتار آنان روشی مؤثر باشد؛ اما این کار ممکن است نه تنها برتکامل حس عزت نفس کودک بلکه بر حس امنیت درونی وی نیز تأثیر منفی بگذارد.
البته لازم نیست فرزندانمان را در ناز و نوازش و محبت خود غرق سازیم یا تمام توجه خود را به آنها متمرکز کنیم. تنها کافی است با گفتار و کردار خود به آنها اطمینان دهیم که دوستشان داریم و برایشان ارزش قایلیم. با این کار زیربنای محکم و استواری می سازیم که حس عزت نفس و ایمنی برآن بنا خواهد شد.(19)
________________________________________
1- روان شناسی تربیتی، دکتر شعاری نژاد، ص 107.
2- اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، دکترعلی شریعتمداری، ص 14.c
3- اصول کافی، ج 6، ص 49.c
4- روان شناسی تربیتی، ص 107.
5- همان، ص 199.
6- وسائل الشیعه، ج 5، ص 126؛ بحارالانوار، ج 23، ص 114.
7- روان شناسی تربیتی، ص 108.
8- اسلام و تعلیم و تربیت، دکتر سیدمحمد باقر حجتی، ص 111.
9- روان شناسی تربیتی، ص 146.
10- محجة البیضاء، ج 2، ص 64.
11- اسلام و تعلیم و تربیت، ص 193.
12- مکارم الاخلاق، ص 113.
13- کتاب کودک و نوجوان، شماره 4، اسفند 60، ص 51.
14- همان، ص 52.
15- همان، ص 55.
16- مستدرک، ج 2، ص 626.
17- نظریه های شخصیت، شولترو سیدنی، ترجمه یحیی سیدمهدی، ص 373.
18- تکامل کودکان، مجموعه آموزشی رابطین بهداشتی، ص 5.
19- پرورش اعتماد به نفس در کودکان، گلن استن هاوس، ترجمه بهار گلی.

محبت نیاز اساسى کودکان

محبت نیاز اساسى کودکان
محبت به کودکان
نیاز به محبت و یا به عبارت کامل تر نیاز به محبت متقابل (اینکه فرد هم بتواند مورد محبت واقع شود و هم بتواند به دیگران محبت نماید) از نیازهاى اساسى انسان به شمار مى رود. بر اساس تحقیقات روانشناسى این نیاز در سراسر زندگى فرد, خصوصا در سالهاى اولیه زندگى نقشى موثر دارد. چنانکه رشد و سلامت شخصیت کودک همان اندازه که به نیازهاى بدنى مبتنى است, نیازمند به محبت مى باشد.(1)
علاقه به فرزند یک امر طبیعى است, کمتر پدر و مادرى پیدا مى شود که قلبا فرزند خود را دوست نداشته باشند, ولى دوست داشتن تمامى کودکان داراى ارزش است. انسانهاى رشد یافته که درجاتى از کمال را طى نموده اند تمامى کودکان را دوست دارند, چون تمامى هستى را جلوه هاى خداوندى مى دانند و کودکان نیز یکى از جلوه هاى خداوندىاند.
((کودکان به محبتى نیازمندند که آثار آن را در رفتار والدین (بزرگترها) مشاهده و لمس نمایند. محبتهاى قلبى والدین نسبت به کودکان باید در نوازشها, بوسه ها, در آغوش گرفتنها, تبسمها و حتى آهنگ محبتآمیز سخنان والدین مشاهده شود. ممکن است والدین فرزند خود را دوست داشته باشند, اما این محبت را اظهار نکنند, این نوع محبت تإثیر چندانى ندارد و گاه اثر منفى دارد چون تفکر کودک در سطح عینیات مى باشد و هر چیزى را که مشاهده و لمس کند برایش معنى و مفهوم پیدا مى کند. ))(2)
بنابراین والدین باید دوست داشتن و علاقه خویش را در رفتار نشان داده و ابراز نمایند, محبت را باید از دل به زبان و عمل آورد تا کودک آن را با تمام وجود احساس و لمس کند.
پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: ((هرگاه یکى از شما کسى را دوست دارد باید او را آگاه گرداند.))(3)
امام صادق(ع) فرمود: حضرت موسى از خداى متعال سوال کرد افضل اعمال چیست؟ فرمود: ((دوست داشتن فرزندان بهترین اعمال است, زیرا آفرینش آنان بر توحید است و اگر مرگشان فرا رسید به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.))(4)
و نیز امام صادق(ع) فرمود: ((خدا بنده اش را به واسطه شدت محبتى که نسبت به فرزند خود دارد, مورد مرحمت قرار مى دهد.))(5)
فضل بن عمر مى گوید بر امام کاظم(ع) وارد شدم دیدم آن حضرت فرزند[ على بن موسى الرضا] را در دامان خود نشانده او را مى بوسد و زبانش را مى مکد و گاه بر شانه اش مى گذارد و گاه او را در آغوش مى گیرد و مى گوید: پدرم فداى تو باد. چه بوى خوشى دارى و چه اخلاق پاکیزه اى و چه روشن و آشکار است, فضل و دانشت.(6)
اظهار محبت و علاقه پیامبر(ص) به کودکان
مهر و عطوفت رسول اکرم(ص) شامل همه کودکان مى شد, رسول اکرم(ص) وقتى از سفرى مراجعت مى فرمودند و در راه با کودکان مواجه مى شدند به احترام آنان مى ایستادند, کودکان مىآمدند, حضرت بعضى را در آغوش مى گرفتند و بعضى را بر پشت و دوش خود سوار مى کردند و به اصحاب خویش نیز توصیه مى فرمودند که چنین کنند, بچه ها از این صحنه هاى مسرتآمیز بى اندازه خوشحال مى شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمى کردند.(7)
روزى پیامبر(ص) نشسته بودند, حسن(ع) و حسین(ع) وارد شدند, حضرت به احترام آنها از جاى برخاستند و به انتظار ایستادند, کودکان در راه رفتن ضعیف بودند, لحظاتى چند طول کشید, نرسیدند. آن حضرت به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال نموده آغوش باز کرده و هر دو را بر دوش خود سوار نمودند و به راه افتادند و در همان حال فرمودند:
((فرزندان عزیز, مرکب شما چه خوب مرکبى است و شما چه سواران خوبى هستید. ))(8)
گاهى مادران, کودکان خردسال خویش را به پیامبر گرامى اسلام مى دادند که براى آنها دعا کند, اتفاق مى افتاد که احیانا آن کودکان جامه ایشان را در اثر ادرار آلوده مى کردند, مادران ناراحت و شرمنده مى شدند و حضرت به آنان مى فرمود: ادرارش را قطع مکنید و کودک را به حال خود مى گذاشت تا ادرارش تمام شود, سپس برایش دعا مى کرد یا نامى براى او انتخاب مى نمود و بدین ترتیب باعث سرور و شادى پدر و مادر طفل مى گشت, و آنها احساس نمى کردند که پیامبر از ادرار فرزندشان ناراحت شده باشد. (9)
علاقه و اظهار محبت امام خمینى به کودکان
امام خمینى که الگوى مجسم اسلام در قرن معاصر بودند, در تمامى امور زندگى همانند جد بزرگوارش پیامبر گرامى اسلام(ص) عمل مى کردند, ایشان به لحاظ سلامت روانى داراى سلامت روان بوده و شخصیتى رشد یافته بودند و به دلیل همین سلامت روحى و روانى به کودکان علاقه مند بوده و به آنان عشق مى ورزیدند.
در باره علاقه مندى امام به کودکان, خانم زهرا اشراقى نقل مى کند: گاهى من دخترم فاطمه را به منزل ایشان نمى بردم. یک روز وارد خانه امام که شدم, دیدم دارند توى حیاط قدم مى زنند. تا سلام کردم, گفتند: ((بچه ات کو؟)) گفتم: ((نیاورده ام. اذیت مى کند.)) به حدى ایشان ناراحت شدند که گفتند: اگر این دفعه بدون فاطمه مى خواهى بیایى, خودت هم نباید بیایى.
این نکته نشانگر روح ظریف امام است. از ایشان مى پرسیدم: آقا! شما چرا اینقدر بچه ها را دوست دارید؟ چون بچه هاى ما هستند دوستشان دارید؟
مى گفتند: نه, من حسینیه که مى روم, اگر بچه باشد, حواسم دنبال او مى رود. این قدر من دوست دارم بچه ها را! بعضى وقتها که صحبت مى کنم, مى بینم که بچه اى گریه مى کند یا دست تکان مى دهد و اشاره به من مى کند, حواسم پیش او مى رود.(10)
عیسى جعفرى نیز از علاقه و محبت امام به کودکان چنین مى گوید:
آقا خیلى مهربان بودند. یک روز با على به باغى رفتیم. یکى از محافظان, دخترى داشت, على به زور گفت:
باید او را ببریمش پهلوى امام. سپس او را برد پیش امام. وقت ناهار بود. امام به على گفت:
دوستت را بنشان, مى خواهیم ناهار بخوریم.
او هم بچه را نشاند تا ناهار بخورد. ما دو سه دفعه رفتیم که بچه را بیاوریم که مزاحم امام نباشد, ایشان گفتند نه, بگذارید ناهارش را بخورد.
بعد که ناهارش را خورد, رفتیم و بچه را آوردیم. امام پانصد تومان هم به بچه هدیه داده بودند. این قدر با بچه ها الفت داشتند و مهربان بودند, تنها با على این طور نبودند, بلکه همه بچه ها را دوست داشتند.(11)
یکى از برادران فیلمبردار در جماران مى گوید: وقتى امام از بیمارستان قلب به منزلشان آمدند, براى فیلمبردارى به اتاقشان رفتم. آن روز پسر کوچکم همراهم آمده بود. قبلا به او گفته بودم که توى اتاق باید ساکت باشى و شلوغ نکنى. من مشغول فیلمبردارى شدم و پسرم هم مشغول بازى شد. دیدم خیلى سر و صدا راه انداخته. او را صدا زدم و با عصبانیت گفتم: ((مگر قرار نبود سر و صدا نکنى؟ مگر نمى دانى امام مریض هستند؟))
امام که حرفهاى مرا شنیدند, به آرامى به من گفتند: ((به بچه کارى نداشته باش, بچه ها آرامش قلب من هستند ...)) از طرف امام شرمنده شدم. دیدم امام چه علاقه اى به بچه ها دارند و نمى توانند ناراحتى بچه ها را ببینند.(12)
دکتر فریده مصطفوى در باره علاقه مندى امام خمینى چنین نقل مى کنند:
امام بچه هاى خردسال را خیلى دوست مى داشتند. آن قدر به بچه هاى کوچک علاقه مند بودند که مى گفتند:
((در نجف از حرم که برمى گشتم, بچه ها را با وجود اینکه کثیف بودند, خیلى دوست مى داشتم. بچه ها تا جلوى منزل دنبال آقا مىآمدند.))(13)
تإثیر محبت بر روى کودکان
محبت براى انسان یک نیاز طبیعى است, چنانکه انسان به آب و غذا نیاز دارد به محبت نیز نیاز دارد. انسان نفس خویش را طبعا دوست دارد و دلش مى خواهد که محبوب دیگران نیز باشد. کودک بیش از بزرگترها به این آب حیات نیاز دارد.
محبت چون یک نیاز طبیعى است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تإثیر فراوان دارد. کودکى که در محیط گرم محبت پرورش مى یابد روانى شاد و دلى آرام و بانشاط دارد. به زندگى امیدوار و دلگرم است, خود را در این جهان پرآشوب تنها و بى کس نمى داند, تا تعادل و آرامش نفسانى خویش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالى انسانیت و عواطف و احساسات کودک به خوبى پرورش مى یابد و نتیجه آن, پرورش انسانى متعادل خواهد بود.
سلامت جسم; احساس محبوبیت, در آرامش نفس تإثیر دارد و آرامش نفس نیز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تإثیر فراوانى خواهد داشت. جسم و جان کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر اشباع مى شود و از آرامش نفسانى و اعتماد برخوردار است, بهتر از کودکى که فاقد چنین نعمت بزرگى است, رشد و پرورش مى یابد.
اظهار محبت را یاد مى گیرد; کودک در محیط گرم محبت, اظهار محبت را از پدر و مادر یاد مى گیرد, خوش قلب و خیرخواه و انسان دوست بار مىآید, چون طعم شیرین محبت را چشیده در فرداى زندگى حاضر است این آب حیات را بر دیگران نیز ایثار کند. چنین انسانى وقتى بزرگ شد, همین اظهار محبت را نسبت به همسر خود, نسبت به فرزندان خود و نسبت به دوستان و معاشرین و همه انسانها انجام خواهد داد. با محبتهاى گرم خود همه را شاداب مى گرداند و در مقابل, از محبتهاى متقابل دیگران نیز برخوردار خواهد شد.
به محبت کننده علاقه پیدا مى کند; چون انسان حب ذات دارد, علاقه مندان خود را نیز دوست مى دارد, نسبت به آنان خوش بین مى شود. وقتى کودک مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت, متقابلا به آنان علاقه مند مى گردد.
پدر و مادر را افرادى قدرشناس و خیرخواه و قابل اعتماد مى شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مى دهد. چنین پدر و مادرى بدون شک بهتر مى توانند در تربیت صحیح فرزندان خویش موفق باشند.
مصونیت از انحرافات; اظهار محبت, کودک را از ابتلإ به عقده نفسانى و احساس کمبود حقارت مصون مى دارد, برعکس کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر محروم بوده, یا نیاز او درست اشباع نشده, در نفس خویش احساس محرومیت مى کند. نسبت به پدر و مادر و دیگران که او را دوست ندارند عقده نفسانى پیدا مى کند, چنین انسانى در معرض هر گونه انحراف و فسادى خواهد بود. به عقیده بسیارى از دانشمندان اکثر تندخویى ها, خشونتها, لجبازیها, زورگویى ها, بدبینى ها, اعتیادها, افسردگى ها, گوشه گیرىها, ناامیدىها, ناسازگارىهاى افراد, معلول عقده حقارتى است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. در اثر این عقده حقارت ممکن است دست به دزدى یا قتل نفس یا طغیان بزند تا از پدر و مادر و مردمى که او را دوست ندارند انتقام بگیرد. حتى ممکن است خودکشى کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات یابد.
بسیارى از کودکان و نوجوانانى که از منزل و شهر و دیار خود فرار کرده اند انگیزه فرار خود را کم مهرى پدر و مادر معرفى کرده اند.(14)
پیامها و نتایج
نیاز به محبت از نیازهاى اساسى انسان است که از ابتداى وجود تا زمان مرگ در انسان وجود دارد.
محبت والدین به فرزند بهتر است که در رفتار نشان داده و اظهار شود.
محبت به کودک موجب سلامت جسمى, روانى, قدرشناسى, اعتماد به نفس و مصونیت از انحراف کودک مى شود.
رسول خدا(ص) مى فرمود: ((من بچه ها را به جهت پنج خصوصیت دوست دارم:
آنکه بسیار گریه مى کنند و دیده گریان کلید جنت است;
آنکه با خاک بازى مى کنند (متکبر و پرنخوت نیستند);
آنکه با یکدیگر دعوا مى کنند اما زود آشتى کرده و کینه به دل نمى گیرند;
آنکه چیزى براى فرداى خود ذخیره نمى کنند, چون آرزوى دور و دراز ندارند;
آنکه خانه مى سازند و بعد خراب مى کنند, دلبسته و وابسته به چیزى نیستند. ))(15)
دکتر فاطمه طباطبایى در باره علاقه امام به کودکان مى گوید: علاقه حضرت امام به کسانى زیادتر بود که به خدا نزدیکتر بودند. مثلا بچه ها را خیلى دوست داشتند. وقتى على مرا مى بوسیدند, مى گفتند این بچه جدیدالعهد و ملکوتى است, این بچه به مبدإ نزدیکتر است, این بچه پاکیزه تر است.(16)
همان طور که بیان شد دوست داشتن فرزند و نوادگان و نزدیکان امرى طبیعى و فطرى است, ولى دوست داشتن همه کودکان داراى ارزش است, یکى از معیارهاى سلامت روانى, دوست داشتن همه انسانها خصوصا کودکان است, و کسانى که همه کودکان را دوست دارند به سلامت روحى و روانى نزدیکترند و به تعبیر دیگر به کمال و رشد خویشتن نزدیک شده اند.
امام خمینى با سن بالا و حجم کار فراوان اوقاتى از زندگى خویش را با کودکان سپرى مى کردند و در مقابل سر و صدا, جست و خیز و دیگر کارهاى کودکان اظهار ناراحتى نکرده و به اطرافیان نیز سفارش مى کردند این گونه رفتارهاى کودکان طبیعى بوده و بزرگترها باید با سعه صدر و صبر و حوصله رفتار آنان را بپذیرند.
پرخاشگرى, گوشه گیرى و بسیارى از اختلافات دیگر کودکان معلول کمبود امنیت, محبت و شادى است که کودکان در زندگى تجربه کرده اند.
همه نظریه پردازان آسیب شناسى روانى بر عقیم گذاشتن نیاز به محبت به عنوان اصلى اساسى در تصویر مربوط به ناسازگارى تإکید داشتند.(17)
منابع:
میرزا بیگى, على. نقش نیازهاى روانى در بهداشت روانى و آموزش و پرورش, انتشارات اطلاعات, 1367.
امینى, ابراهیم. اسلام و تعلیم و تربیت, ج2, انتشارات انجمن اولیإ و مربیان, 1372.
ستوده, امیررضا. پا به پاى آفتاب, گفته ها و ناگفته ها از زندگى امام خمینى(ره), ج2, نشر پنجره, 1373.
گروگان, حمید. امام و بچه ها, انتشارات سازمان تبلیغات اسلامى.
ستوده, امیررضا. پا به پاى آفتاب, گفته ها و ناگفته ها از زندگى امام خمینى(ره), ج1, نشر پنجره, 1373.
گروه تعلیمات دینى دفتر تحقیقات و برنامه ریزى درسى, آشنایى با شیوه زندگى پیامبر اسلام(ص) (سیره نبوى), شرکت چاپ و نشر ایران, 1368.
فرلو, آبراهام. به سوى روان شناسى بودن, ترجمه: احمد رضوانى, انتشارات آستان قدس رضوى, 1371.
پى‏نوشت‏ها:
1ـ نقش نیازهاى روانى در بهداشت روانى و آموزش و پرورش ـ على میرزابیگى.
2ـ اسلام و تعلیم و تربیت, ج2, ص197, ابراهیم امینى.
3ـ بحارالانوار, ج71, ص182.
4ـ مستدرک الوسائل, ج2, ص615.
5ـ وسائل, ج15, ص98.
6ـ محجه البیضإ, ج3, ص366.
7ـ همان.
8ـ بحارالانوار, ج43, ص285.
9ـ مکارم الاخلاق, ص25.
10ـ سروش, شماره 476.
11ـ پا به پاى آفتاب, ج2, ص66.
12ـ امام و بچه ها, حمید گروگان.
13ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص107.
14ـ اسلام و تعیلم و تربیت, ج2, ص194 و 193, امینى.
15ـ آشنایى با شیوه زندگانى پیامبر اسلام(ص), ص39.
16ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص194.
17ـ انگیزش و شخصیت, ص81.